آقای احمد کلاته یکی از بهترین اساتید درحوزه دیجیتال مارکتینگ هستند (سایت ، اینستاگرام و …) ایشون موسس و مدیر اولین سایت هیدرولیک ایران هستن . از سوابق تحصیلی آقای کلاته میتونیم به موارد زیر اشاره کنیم:
کارشناسی مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد اسلامی و دانشجوی کارشناسی ارشد MBA از دانشگاه علم و فرهنگ .همچنین ایشون مدرس بیش از 90 کارگاه تخصصی دیجیتال مارکتینگ و در حوضه مشاور کسب و کار هم متخصص هستند
احمد کلاتهبیوگرافیبیوگرافی احمد کلاته بنیانگذار آکادمی کلاته (از بچگی تا الان)پویا شهری۱۴۰۱/۰۴/۰۱٪ نظرات۲1.8k
خواندن این مطلب ۱۱ دقیقه زمان میبرد
بروزرسانیشده در تاریخ ۱۴۰۲/۰۷/۰۴
وقتی اسم احمد کلاته را میشنویم اولین چیزی که به ذهنمان میرسد اینستاگرام است. مدرسی که نوع تدریس منحصر به فرد، اشتیاق و هیجانش او را از بقیه متمایز کرده است.
احمد کلاته فراز و فرودهای زیادی را در اینستاگرام تجربه کرده است، برای همین ما لقب «اینستاگرامر نامبر وان ایران» را به احمد میدهیم. او متولد سال ۶۹ در سبزوار، روستای کلاته عرب به دنیا آمد. ۱ برادر و ۱ خواهر دارد و احمد آخرین فرزند خانواده و ۸ سال از خواهرش کوچکتر است.
زندگی احمد درسهای زیادی به ما میدهد، اگر تا آخر این بیوگرافی را بخوانید متوجه میشوید که چرا و چطور کلاته به موقعیت الانش رسیده است.
بیوگرافی احمد کلاته
احمد در زمان مهد کودکی توسط بچهها خیلی اذیت میشد. مثلآ به عنوان یک توپ هلش میدادند، ولی خودش میگه اینکار خیلی بهش حال میداد. مدیر مدرسه یه روز به تمام بچههای مهد کودک، گلِ سینه میداده، اما نوبت که به احمد میرسد، گلها تمام میشود. احمد هم با گریه و زاری زیاد یه کاری میکند که مسئولان بروند برایش یک گل سینه بخرند.
او در دوران مدرسه یک شاگرد عادی بود. به گفته خودش، روزی در اول دبستان در ریاضی نمره ۵ میگیرد و معلم احمد رو نفرین میکند و میگوید که انشاءالله بری زیر گِل، لعنتی من ۳۰ ساله تدریس میکنم و کسی مثل تو ندیدهام.
احمد کلاتان از نظر ورزش فوق العاده و برای مدرسه قهرمانیهای زیادی کسب کرده بود و برای همین مسئولین مدرسه به درس احمد زیاد گیر نمیدادند. کونگ فوی احمد بقدری خوب بوده که در مدرسه به لقب احمد شائولین صداش میزدند.
دعوایی که احمد حسابی کتک خورد …
احمد از نظر انضباط هم تعریفی نداشت و بعضی وقتها با بچههای مدرسه درگیر میشد، ولی اهل دعوا نبود. در سال سوم راهنمایی با دوستش در مسابقات آمادگی جسمانی قهرمان شدند. در را برگشت به خانه بچههایی را میبینند که بازی میکنند. احمد و رفیقش به خاطر عنوانی که کسب کرده بودند، غرور کاذب داشتند و برای اینکه برتریشان را به رخ آن بچهها بکشند با آنها دعوایی راه انداختند. غافل از اینکه آنها قهرمان رزمی بودند.
خلاصه تا دلتان بخواهد احمد و رفیقش را کتک زدند! از آن موقع به بعد احمد تصمیم میگیرد که دعوا را کنار بگذارد.
او به مدرسه علاقه داشت و فقط در ریاضی ضعیف بود و برای همین در کلاسهای تقویتی ریاضی شرکت میکرد و خیلی وقتها در ریاضی نمره کم میگرفت، بعد به مادرش باج میداد (به قول خود احمد) که نمره را به بابایش نگوید. پدر احمد اصلا از این موضوع باخبر نبود تا زمانی که خود احمد داستان ۵ گرفتن خودش را در ریاضی استوری میکند و تازه آن موقع بود که باباش استوری را میبیند و متوجه دست گل به آب دادنهای احمد کلاته میشود.
او میگوید: «شاید باورتون نشه ولی اگه زمانی که استوری رو گذاشتم کنار بابام بودم، مطمئنا بابام به علت حساسیت زیادی که روی درس داشت همونجا منو میزد ولی خوشبختانه به خیر گذشت.»
پدر و مادر احمد کلاته
علایق بچگی احمد کلاته
تکواندو احمد
علاقه احمد به پلی استیشن، ورزش و بازی با بچهها باعث شده بود که مشغول کارهای دیگر نشود. ابتدا به زور پدرش به تکواندو میرود اما بعدها خودش علاقه زیادی به این ورزش پیدا میکند. و الان هم قدردان پدرش بوده بخاطر اینکه او را به ورزش تکواندو فرستاد.
به اعتقاد احمد همه چیز زندگی در پول خلاصه نمیشود، بلکه لایف استایل، روابط عاطفی، تفریح و سرگرمی هم لازمه زندگی هستند.
احمد معتقد است که بچهها باید ۵ تا ۶ سالگی بچگی کنند و در عالم بچگی خودشان باشند و بعد از آن، پدر و مادر آنها را به کلاسهای زبان، ورزش یا موسیقی بفرستند. همچنین احمد در دوران مدرسه علاوه بر ورزش، به کلاس زبان و موسیقی هم رفته است و خلاصه به قول خودش تا ۱۸ سالگی وضعیت او خوب بوده است.
راهاندازی سایت اینترنتی و اولین درآمدها …
در ۱۸ سالگی به دانشگاه رفت و در کنارش اولین سایت اینترنتی خودش را به اصرار یکی از دوستانش زد و در آن به فروش محصولات هیدرولیکی پرداخت، اما هیچ دانش و تخصصی در این زمینه نداشت. از آنجاییکه این سایت، اولین سایت فروش محصولات و تجهیزات هیدرولیکی بود، خیلی سریع در کلماتی مثل پمپ هیدرولیک، پرس هیدرولیک، جک هیدرولیک و … در گوگل بالا آمد. حتی وقتی مشتریان زنگ میزدند و میگفتند که شماره شما را در گوگل پیدا کردهایم، خود احمد هم تعجب میکرد.
کسب درآمد احمد از ترم اول دانشگاه شروع شد و در این زمان نه تنها از پدرش پولی نمیگرفت بلکه در ترم چهارم دانشگاه به خاطر داشتن درآمد خوب یک زانتیا خرید.
آقای کلاته بعد از گرفتن دیپلم و کنکور، در رشته مکانیک دانشگاه آزاد قبول شد. همه اقوامش قبول شدن او را با جملاتی مثل “احمد جان دمت گرم، تو باعث افتخار خانواده شدی … بهت افتخار میکنیم” تبریک گفتند.
دوران دانشگاه احمد کلاته
احمد رشته مکانیک را به این دلیل انتخاب کرده بود که این رشته در دانشگاه برای اولین بار تدریس میشد و همین رشته را قبول شده بود. برای همین به رشته دانشگاهیاش علاقه نداشت و سال ۸۷ که وارد دانشگاه شد توانست سال ۹۳ از دانشگاه فارغ التحصیل شود. او بدون هیچ هدفی تا ترم ۶ از ۲۰ واحدی که هر ترم برمیداشت، واحدهای کمی را میتوانست پاس کند.
چند ترم از دانشگاه گذشته بود که ماشین احمد را میدزدند، این اتفاق حال او را بهشدت بد میکند و حدود ۲ هفته دچار افسردگی بدی میشود. ضرب المثلی هست که میگوید خدایا شری بده که خیری درش باشد، این اتفاق به ظاهر بد هم در واقع بهترین اتفاق زندگی احمد بود. احمد میگوید انگار خدا میخواست بهم بگوید که نباید در این حال بمانی، تو باید تغییری در زندگیت ایجاد کنی، نرو دنبال رفیق بازی، تو هدف داری و باید به آن هدفت برسی.
البته در اواسط درس خواندن برای کنکور ارشد بود که به احمد زنگ میزنند و میگویند که ماشینت در طرفهای سیستان و بلوچستان پیدا شده است. انگار این اتفاق افتاد تا احمد از کارهای قبلی خود دست بکشد و به راه بیاید. وقتی ماشین احمد پیدا شد، قیمت دلار از ۱ هزار تومان به ۳ هزار تومان افزایش یافته بود و احمد ماشین خود را که ۲۲ میلیون گرفته بود، ۴۵ میلیون فروخت.
احمد تا سال ۹۰ فقط ۴۰ واحد از دانشگاه را پاس کرده بود تا سال ۹۳ موفق شد که تمام ۱۱۰ واحد باقی مانده را پاس کند و با معدل ۱۷ از دانشگاه فارغ التحصیل شد.
بعد از فارغ التحصیلی هدفش این بود که برای ارشد به دانشگاه شریف برود. در ۸ ماه روزی ۸ ساعت درس میخواند و موفق شد با کسب رتبه ۵۰ دانشگاه علم و فرهنگ و تکمیل ظرفیت دانشگاه مالک اشتر را بیاورد.
در ترم اول ارشد دید که خود مدرس بازرگانی دانشگاه، صاحب کسب و کار و بیزینس نیست. احمد با خودش فکر میکند که ادامه تحصیل هیچ فایدهای ندارد و تصمیم میگیرد که باقی عمرش را در دانشگاه هدر ندهد، و سریعآ دانشگاه را رها میکند.
کار کردن احمد
در خلال این اتفاقات، احمد یک روز در جودو با یک فرد ۱۲۰ کیلویی مبارزه میکند که در حین مسابقه کمرش به شدت آسیب میبیند و بخاطر این کمر درد تا یکسال به صورت خوابیده کار کند. احمد که از کودکی به کلاس زبان انگلیسی رفته بود، زبانش عالی بود و به راحتی انگلیسی حرف میزد و با این مهارت توانست با بیزینسمنهای خارجی ارتباط برقرار کند و با آنها دوست شود و در کلاسهای آنها شرکت میکرد.
جرقه یک ایمیل …
کلاته در خبرنامه دیجیتال مارکتینگ سایتهای خارجی عضو شده بود. روزی از یک سایت خارجی یک ایمیلی برایش آمد با این محتوا که تو از طریق آموزش دادن میتوانی موفق و پولدار شوی! احمد با خودش فکر میکرد که صنعت آموزش میتواند جذاب باشد، اینکه پول بدهی و آموزشی را دانلود کنی.
بنابراین احمد به دلیل کمردردی که داشت به صورت خوابیده شروع به فعالیت کرد و با لپ تاپ و موبایل خودش به مدت ۱ سال و ۳ ماه آموزش بازرگانی خارجی میدید. احمد کار با وردپرس را بلد نبود و کسی هم نبود که او را راهنمایی کند، برای همین از ۱۰ میلیون پس اندازی که داشت میخواست ۸ میلیون را به برنامه نویس بدهد که آخرش مجبور شد که خودش وردپرس را یاد بگیرد.
در این مدت هم ۴ ماه زمان گذاشت تا بهترین دوره آموزشی از صفر تا صد بازرگانی خارجی را تولید کند. باز هم کسی نبود که احمد را راهنمایی کند که تو الزاماً نباید ۴ ماه وقت بگذاری و بعد از تولید محصول، بازاریابی آن محصول را انجام بدهی؛ تو میتوانی همزمان با تولید محصول، بازاریابی آن را هم انجام بدهی تا وقتی محصولت آماده شد، برند هم شده باشد. به همین دلیل دوره فروش زیادی نداشت.
توصیه مهم احمد کلاته: بهتر است در اوایل کارت، یک محصول کوچک درست کنی و برای فروش بگذاری و ببینی آیا کسی هست که آن را بخرد یا نه؟! مخاطبان باید به تو بگویند که چه محصولی را تولید کنی.
ورود به حوزه دیجیتال مارکتینگ
استاد حمید محمودزاده به احمد میگوید که بازار هدفت را بزرگتر کن و برو سمت دیجیتال مارکتینگ. برای این کار احمد باید سایت بازرگانی خارجی را کنار میگذاشت و یک سایت صفر کیلومتر راهاندازی میکرد. احمد تصمیم میگیرد به حرم امام رضا (ع) برود و در حال سجده یک تحولی را در خودش حس میکند. همان جا قید سایت قبلی را میزند و سایت جدیدش را راهاندازی میکند. دامنه kalaateh.com در مشهد به ذهنش میرسد و از مشهد هم استارت کارش را میزند.
آقای احمد کلاته از سایت قبلیاش تجربیات خوبی بدست آورده بود. او فرآیند تولید محتوا، سئو سایت، تبدیل کردن لیدها به مشتری، ایمیل مارکتینگ و … را یاد گرفته بود. با اینکه هیچ پساندازی برایش باقی نمانده بود، با توکل بر خدا کارش را استارت میزند.
به علت جدایی پدر و مادر از همدیگر و اینکه مسئولیت مادرش برعهده احمد بود، در هیچ شرایطی نباید جا میزد و باید پول در میآورد. یک روز احمد مادرش را میبیند که به خاطرِ نداشتن پول، از میوههای پلاسیده مغازه خرید میکند و همان جا دعا میخواند که خدایا یا منو بکش یا بگذار پولدار بشم!
احمد به عنوان دیجیتال مارکتر در شرکتی استخدام شد …
او از سایت جدیدش نمیتوانست به درآمد برسد و چونکه هیچ پولی نداشت، مجبور بود که در یک شرکتی به عنوان دیجیتال مارکتر با حقوق ماهانه ۲٫۵ میلیون کار کند.
داستان استخدام هم جالب است؛ او رزومه خودش را برای این شرکت فرستاد، ولی پیامش را باز نکرده بودند. بنابراین احمد مجبور شد که خودش حضوری به شرکت مراجعه کند و آنجا به او میگویند که برود و آنها بهش خبر میدهند. (یجورایی میخواستند دست به سرش کنند) احمد با سماجت میگوید که نخیر! شما باید ازم یک مصاحبه بگیرید تا ببینند که به درد کارتان میخورم یا نه؟
آقای کلاته قبل از رفتن به این شرکت، کل سایت آنها را بازدید و کنکاش کرده بود و ایدههای خوبی به ذهنش رسیده بود. حین صحبت با مدیر، نقاط ضعف و قوت سایت آنها را بازگو کرد و به آنها راهکارهای خوبی داده بود. بالاخره بعد از ۳ روز مشغول به کار شد، با اینکه ساعت کاری احمد از ساعت ۹ صبح تا ۶ بعد از ظهر بود ولی از ۶ صبح به شرکت میرفت. بعد از پایان ساعات کاری هم احمد به کتابخانه میرفت و تا ۹ شب مشغول تولید محتوا، ضبط فیلم و ایده سازی برای سایتش میشد.
او تصمیم گرفت دوره آموزشی بازرگانی که زحمت زیادی برای آن کشیده بود، را برای فروش داخل سایت kalaateh.com بگذارد. روز ۲۵ ام از ماه سوم استخدامش در شرکت بود که سایت خودش را چک میکند و میبیند ۶۰۰ هزار تومان به حسابش واریز شده است. بعد از اینکه مطمئن میشود که چنین پولی به حسابش واریز شده، به فردی که این مبلغ را واریز کرده بود، زنگ میزند تا مطمئن شود اشتباهی در واریز رخ نداده است. فرد مورد نظر در جواب کلی از او تشکر میکند و میگوید که آموزشش بسیار خوب بوده است. بعد این ماجرا در عرض ۴ روز به اندازه یک ماه حقوقش آموزش فروخت.
به مدیر میگوید که میخواهد از شرکت برود. مدیر قبول نمیکند و میگوید که او قرارداد دارد، اما احمد قبول میکند که با عدم دریافت حقوق این ۲۹ روز، اجازه داده شود که او شرکت را ترک کند. بعد از بیرون آمدن از شرکت، دوباره کارش را استارت میزند و در سایتش دورههای رایگان آموزشی قرار میدهد.
آموزشهای رایگان احمد کلاته
احمد یکی از دلایل پیشرفت و موفقیت خودش را ارائه آموزشهای رایگان میداند، چون معتقد است که آموزشهای رایگان مخاطب را علاقمند کرده و باعث جذب مشتری و همچنین نشان دادن شخصیت شده است.
در کنار آموزش رایگان، یک سمینار ۷۰ نفره رایگان برگزار کرده بود که برای بازاریابی آن کارها و تبلیغات زیادی انجام داد.
در همان سمینار یک نفر پیشنهاد سخنرانی برای یک کنفرانس انگیزشی ۲۰۰ نفره را به احمد میدهد و احمد هم قبول میکند. او در سمینار دوم با دکتر جبرائیلی آشنا شد. او به احمد گفت که به یک سمینار دعوت است و از مسئولین آن سمینار خواست تا احمد را برای سخنرانی دعوت کنند. احمد از آنجا هم ۲ بار برای سخنرانی در هتل غرب دعوت شد و این اتفاقات روی پرسونال برندینگ احمد تاثیر خیلی خوبی داشت.
او در کنار این سمینارها، بازاریابی محصولاتش را هم انجام میداد. آقای کلاته میگوید: بی پولی خوب است چون یکسری از خلاقیتهای نهفته فرد را آشکار میسازد. او پیشنهاد میکند که همه بیزینسمنها کتاب “اگر اول نشوی، آخر می شوی” را بخوانند چون واقعاً در بیزینسشان معجزه میکند.
او بعد از ۶ ماه سمینار و آموزشهای رایگان، دوره پولی با عنوان نخبگان وبمستر را استارت میزند. او در این دوره، طراحی سایت با وردپرس، آموزش سئو، آموزش اینستاگرام، آموزش تبلیغ نویسی و هر آن چیزی که خودش دوست داشت موقع بی پولی به او آموزش داده شود را در دوره گنجانده بود. احمد برای رسیدن به اولین کارگاه پولی،حدود ۱۲ کارگاه رایگان ۱ ماهه گذاشته بود که هفتهای ۳ بار برگزار میشد و در آنها دوره پولی خود را تبلیغ میکرد.
بعد از این کارگاههای رایگان، ۱۳ نفر در دوره ۴ ماهه پولی او که قیمت ۷۰۰ هزار تومان داشت، ثبت نام کردند. دوباره و دوباره این کارگاهها را برگزار کرد تا اینکه درآمد ماهانه احمد به ۴ میلیون رسید. روز به روز میزان درآمد افرایش پیدا میکرد.
کارها با شتاب خوبی پیش میرفت تا اینکه اتفاق جدیدی در زندگی احمد رخ داد …
آقای کلاته در حال اجرای کلاس نخبگان وبمستر ۲ بود که روزی یکی از دوستانش را در کلاس آقای ژان بقوسیان میبیند. دوستش بهش میگوید که توانسته به کلاسهای بسیار گران آنتونی رابینز برود و وقتی احمد از او پرسید که هزینه را چطور توانسته پرداخت کند؛ دوستش در جواب بهش میگوید که درآمد ماهانه او بیش از ۱۰۰ میلیون تومان است. احمد بسیار تعجب میکند و با خودش میگوید که من با درآمد ۶ میلیونی حال میکنم و الان این دوستم در این حد درآمد دارد.
باور کلاته ناگهان تغییر میکند، کلاسهای رایگان بیشتری تولید میکند و کلاسهای پولیاش را هم حضوری و هم غیر حضوری جلو میبرد. سپس از کلاسهای حضوریاش فیلم میگیرد و فیلم کلاسها را برای فروش در سایت قرار میدهد. با این کار میتوانست مشتریانی از سراسر ایران داشته باشد.
به مدت یکسال رفته رفته کارگاههای رایگان و فعالیت خود در اینستاگرام و تلگرام بیشتر کرد. در عرض این یکسال با سعی و تلاش خودش، درآمدش را به ۱۰۰ میلیون میرساند. مدتی بعد دوستش را میبیند و متوجه میشود که دوستش دروغ گفته و اصلاً چنین درآمدی نداشته است.
احمد کلاته از اساتید بزرگی مثل ژان بقوسیان مباحث فروش، ساخت دوره و … را یاد گرفته و علی حاجی محمدی هم در یادگیری وردپرس به او کمک زیادی کرده است، او موفقیت الان خودش را مدیون آنها میداند.
احمد کلاته بعد از این ماجرا یک دفتر خوب در جردن گرفت، تیم فروش و همچنین آموزشهای خودش را افزایش داد. روزی در اینستاگرام محتوایی منتشر میکند و این محتوا توسط صدف بیوتی منشن میشود و این کار باعث میشود تعداد فالوورهای احمد رشد انفجاری داشته باشند.
او میگوید: در مسیری که طی میکنی کوچکترین راهی که جلوی تو باز میشود، میتواند انگیزهای برای تو باشد.
تگ کردن احمد توسط صدف بیوتی باعث شد انگیزه او برای ادامه کار بیشتر شود. روز به روز احمد فعالیت بیشتری در اینستاگرام انجام میداد و درآمد احمد به ماهی ۱۵۰ میلیون تومان رسید و به عباس آباد رفت و یک ماشین برای خودش خرید.
آقای کلاته میگوید: هر آن چیزی که دارم، خداوند بهم داده است و ۶ صبح، ۱۲ ظهر، ۶ عصر و ۱۰٫۵ شب ساعت را کوک کرده تا در این ساعات شکر خدا را بجا آورد و با این کار میخواهد یادش نرود کجا بوده و به کجا رسیده است. یادش نرود زمانی مجبور بود میوه پلاسیده بخرد و حالا که به این مرحله رسیده باید خدایش را شکر کند. همچنین میگوید اگر ناشکر باشی، خدا طوری داشتههایت را ازت میگیرد که باورش برایت خیلی سخت است.
همانطور که در مقاله بهترین دوره اینستاگرام اشاره کردیم، احمد در حال حاضر شماره ۱ اینستاگرام مارکتینگ در ایران است؛ چه از نظر محتوا و چه از نظر تعداد فالوورها و بلاگری.
آخرین نظرات